گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
آخرین انقلاب قرن
جلد اول
سرآغاز : انقلاب بهمن از کدام نگاه؟





بیست سال پیش از این، در بهمن ماه سال 1357، انقلابی به وقوع پیوست که مهم ترین حادثه ربع آخر قرن بیستم در سطح حوادث جهانی تلقی شد و تحولات فرامرزی را دست کم در سطح منطقه خاورمیانه بویژه در حوزه جهان اسلام، تحت تأثیر خود قرار داد. بررسی و مطالعه این حادثه، که در کشوری اتفاق می افتاد که جزیره امن و ثبات همراه با حاکمیت مقتدر نظامی پادشاهی تلقی می شد و به عنوان متحد پایدار بلوک غرب از حمایت خارجی لازم برخوردار بود، با بهت و حیرت تحلیل گران و پژوهشگران اجتماعی، بویژه نظریه پردازان انقلاب آغاز شد. ویژگی برجسته ای که بر پیچیدگی درک حادثه و دشواری تحلیل آن می افزود، وجهه دینی و رنگ مذهبی بود که بر بخش مهمی از شعارها، خط مشی ها و شیوه های رفتاری انقلابیون مستولی گشته بود و جنبشی گسترده و فراگیر را در پیروی از یک رهبر مذهبی سامان می داد. رهیافت ها و نظریه های پیشین قادر به توضیح ابعاد نوین و وجوه متمایز این حادثه نبودند و از این رو پاره ای از نظریه پردازان به بازنگری و تعدیل در نظریات پیشین خود برآمدند.
براستی چرا رژیمی که آنچنان مقتدر و سدید به نظر می رسید، رخنه ها و شکاف ها و سرانجام تزلزل و فروپاشی را در خود باز می یابد؟ کدام علل و عوامل تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به هم گره می خورد و حوادث سال های 55 و 56 را برمی انگیزد؟ بازیگران و قهرمانان این حوادث چه کسانی اند و چه نقشی در بروز و ظهور حادثه ایفا می کنند؟ طی چه فرآیندی، جنبش فراگیر اجتماعی با شعارها و انگیزه های دینی به ظهور می نشیند؟ و در نتیجه تعامل کدام عوامل و شرایط، انقلاب اجتماعی رخ می دهد و به پیروزی می رسد؟ همه این پرسش ها و ده ها پرسش مشابه
[10]
دیگر، در این سال ها موضوع مطالعات و تحقیقات بی شمار قرار گرفت و بویژه در دنیای غرب، حجم عظیمی از تأملات و تحلیل ها را در تبیین این حادثه نامنتظر در پی آورد.
نخستین نکته ای که در مواجهه با تحلیل های گوناگون از حادثه بزرگ بهمن 57 به چشم می خورد، تنوع رهیافت ها و منظرهای مطالعه در پرداختن بدان است. نقطه عزیمت و ورود به بحث در این تحلیل ها، چندان از یکدیگر متفاوت و غریب است که گویا هر یک به موضوعی مستقل از دیگری نظر دارد. گذشته از آن، نوع توجه به تاریخچه حوادث منتهی به انقلاب و وجود اختلاف نظر در آغاز زمانیِ حوادثی معین که بتوان آن ها را پیشینه قطعی انقلاب بهمن تلقی کرد، منشأ دگرگونی و تنوعی دیگر در چارچوب های تحلیلی ارائه شده، گردیده است. افزون بر این، عطف نظر به تحولات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... از سویی و گرایش به وجوه جامعه شناسی یا روان شناختی از سوی دیگر، مزید بر علت شده و درک ماهیت عناصر این رخداد را دشوارتر نموده است. ضمن آن که، در بطن این تنوع، گرایش به تحلیل های دترمینیستی (جبرگرایانه) و توجه به علل تاریخی یا ساختاری بروز حادثه از یک طرف و تمایل به تحلیل های انگیزشی و توجه به دلایل و هدفمندی کنشگران از طرف دیگر، تنوعی مضاعف و اشکالی تازه از دیدگاه ها را در نزدیک شدن به رویداد بهمن و کالبد شکافی آن، پدیدار ساخته است.
شاید گسترش حوزه های مطالعاتی در علوم انسانی و تکثیر شاخه ها و شعبه های پژوهش، یکی از عوامل این تنوع و در نتیجه سرگشتگی بوده باشد، ولی باید اذعان نمود که به لحاظ روش شناسی، پیچیده و چند وجهی بودن حوادث بزرگ اجتماعی، از علل اصلی تر بروز این تنوع نگرش و تعدد رهیافت هاست; حادثه ای را که در مراحل ظهور، تکوین، تکامل و فرجام خود با ده ها عامل فردی و اجتماعی، یا تاریخی، روان شناختی، جامعه شناختی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مرتبط است، و شبکه گسترده ای از علل و عوامل را در خود جای داده است، به سادگی نمی توان در تحلیلی یگانه و واحد به تصویری جامع منتهی ساخت. همان گونه که در خصوص حوادث بزرگ دیگری همچون انقلاب کبیر فرانسه که بیش از دو قرن از تاریخ وقوع آن می گذرد نیز چنین امری به وقع نپیوسته است. این پیچیدگی ها و ذووجوه بودن ها تحلیل گر هوشمند را برآن می دارد که ادعاهای خود را به حد دلایل خویش و به محدوده رهیافت و منظر ویژه خویش فرو کاهد.
[11]
اگر واقعیت خارجی پدیده هایی مانند انقلاب، دارای پیچیدگی و ابعاد گوناگون است، نگاه و منظر آدمی نیز به نحوی مضاعف و به وجهی اولی، دچار پیچیدگی و ابعاد متنوع خواهد شد; زیرا میان واقعیت خارجی و نحوه درک ما از آن، راه بسیار است. از اینجا می توان به نکته دوم اشاره نمود، که از هر چارچوب تحلیلی، باید انتظارات ویژه ای داشت و به رغم ادعای احتمالی آن، مبنی بر توضیح و تبیین تمام ابعاد مربوط به حادثه مورد بحث، مدعا را چندان جدی نگرفت. براین اساس، هر تحلیلی را نیز تنها در حدود مفاهیم موضوعه اصلی و در گستره رهیافت حاکم بر آن می توان مورد بررسی قرار داد و انتظار این که یک تحلیل به توضیح ابعاد و مسائل خارج از چارچوب خویش نیز بپردازد، انتظاری عبث و گزاف خواهد بود.
نکته سومی که باید مورد اشاره قرار گیرد این که، در اتخاذ هر چارچوب تحلیلی، به لحاظ پذیرش مبنای فلسفی جبر و اختیار، احتمال لغزش و غلطیدن به یکی از دو سوی یاد شده، چندان بعید نیست; توجه تام به علت های تاریخی و یا ساختاری، صرف نظر از عوامل و بازیگران انسانی که در عین کنش پذیری و انفعال، تأثیرگذار نیز هستند، یک سوی افراط و همانا گرایشی جبرآمیز است و در مقابل، تأکید اکید بر عوامل و بازیگران انسانی، صرف نظر از علل و عوامل تاریخی و شرایط و بستر اجتماعی، سوی دیگر افراط و همانا گرایشی صرفاً اختیارآمیز است. و واضح است که نگاه جبرگرایانه به حوادث و فقد توجه به دلیل ها و انگیزه های آگاهانه، و یا مؤثر دانستن تام و تمام خودجوشی ها و انگیزه های آدمیان مختار بدون لحاظ کردن تأثیرات محیط خارجی، هر دو از مسیر صواب خارج است. تنها باید دید چگونه می توان سهم هر بخش از علل (عینی) یا دلایل (ذهنی) را به خوبی بازشناخت و وزن هیچ یک را به نفع دیگری نکاست. ملاحظه تعادل میان دو کفّه مزبور در سطوح مختلف تحلیل روابط میان حوادث، اصلی معقول و صواب است. و تنها این ملاحظه و توجه می تواند تحلیلگر را از سقوط به مهلکه تاریخی گری و یا دترمینیسم ساختارگرایانه از سویی، و ورطه آزاد مطلق و مختار تام شمردن بازیگران و قهرمانان از سوی دیگر در امان دارد. در اینجا، البته تحلیلگر باید در خصوص نسبت میان تاریخ و قهرمانان رأیی روشن اتخاذ کند; که آیا تاریخ حاکم علی الاطلاق و سازنده قهرمان های خویش است، یا قهرمان ها سازندگان حوادث تاریخی و در نتیجه جهت دهنده به مسیر تاریخند و یا اصولا وجه دیگری بازگوکننده واقعیت است و باید تاریخی گری یا قهرمان گرایی را به یکباره کنار گذاشت.
[12]
نکته چهارم این که، برخی از مفاهیم موضوعه و گزاره های نخستین تحلیل، وابسته به تنقیح نظریات در حوزه پیش فرض ها و فرانظریه هاست، که وجهی از آن ها در بحث از داشتن مبنای فلسفی جبر یا اختیار مورد اشاره قرار گرفت. مثالی دیگر در این باب، مفهوم انقلاب به لحاظ فرآیند زمانی آن است; آیا انقلاب ایران همان حادثه ای است که در بهمن ماه سال 1357، به وقوع پیوست و با پیروزی انقلابیون بر نظام سیاسی پیشین و عرضه دستاوردهایی عاجل، به پایان رسید، و یا انقلاب حادثه ای نیست که زمانی مشخص و متعین را برتابد، بلکه پروژه ای تاریخی ـ تمدنی است که همچنان بسط می یابد و فعل و انفعالات و آثار خود را آشکار می سازد. در فرض دوم، طبعاً تعریف انقلاب در همه ابعاد، دشوار و البته موکول به آینده ای نامعلوم خواهد بود و با ظهور هر وجهی از وجوه پیش بینی ناشده، تعریف پیشین، لاجرم ترمیم یا تکمیل خواهد شد. ولی در اینجا نیز نکته ای محل تأمل می نماید و آن این که به هر حال، حادثه ای به وقوع پیوسته و همراه با ویژگی هایی خاص، انتقال از برخی وجوه و مناسبات (هرچند در سطوحی ویژه) به وجوه و مناسباتی دیگر را، دست کم در عرصه روابط سیاسی، پدیدآورده است. آیا هر تعریفی از انقلاب می تواند این حادثه را کنار دیگر حوادث نامنتظر قبلی و یا بعدی همسان ببیند و با حد و مرزی آن را تفکیک ننماید؟
به علاوه، حاکمیت نوین، طبعاً مسیری را در پیش خواهد گرفت و تحت تأثیر شرایط و عوامل نوظهور، واکنش هایی را از خود بروز خواهد داد; اعم از این که به پاسخگویی به تقاضاها و درخواست های پیشین بینجامد و یا مسیری نوین را در مواجهه با آزمون ها و در ارائه دستاوردها، اتخاذ نماید. بنابراین، آیا میان رویداد انقلاب و کارکرد حاکمیت و نظام سیاسی جدید، نباید تفاوت هایی قائل شد. اگرچه حاکمیت نوین، محصول بلافصل انقلاب و وارث و حامل دریافت ها و جهت گیری های مندرج در بطن انقلاب است، لکن هیچ وارث و خلیفه ای، همه وجوه موروث و مستخلف خود را لزوماً بازنمی تاباند. از این رو شاید بتوان به انقلاب تحت عنوان رویدادی به انجام رسیده، و به محصول آن یعنی حاکمیت نوین، تحت عنوان پدیده ای ماندگار و پیش روی اشاره نمود و از انقلاب دائمی، متدرّج و مشکّک که بیشتر مفهومی فلسفی است تا اجتماعی و سیاسی، دست شست.
حال با گذر از این مقدمات، چگونه می توان رویداد بهمن 57 را به مثابه انقلابی بزرگ و فراگیر توضیح داد و آن را دقیق تر تبیین نمود. باید خاطرنشان ساخت که هر
[13]
توضیح و تبیینی از انقلاب، در ضمن این که به چرایی ها می پردازد و علت رخداد پاره ای حوادث معین را در مرحله فروپاشی ساختار پیشین و در مرحله وقوع انقلاب پرسش می کند، لازم است به چگونگی ها نیز بپردارد و فرآیند وقوع همان حوادث را جستجو کند; چرایی ها، کشف علل و عوامل نهفته را در قالب منطقی ایستا و گرایشی فورمالیستی (شکلی) بر عهده دارند، در حالی که چگونگی ها، به مطالعه پویا و دینامیک (متحرک) حوادث و روند وقوع آن ها عطف توجه می کنند. براین اساس، به نظر می رسد درک چگونگی روابط میان پدیده هایی ویژه و حوادثی خاص و نحوه نقل وانتقال و تغییر و تبدیل از لختی به لختی و از برهه ای به برهه ای، اهمیتی کمتر از فهم تک پدیده های مؤثر، به صورتی مستقل از یکدیگر نداشته باشد; اگر نگوییم که دارای اهمیتی بسیار بیشتر است. در واقع کشف مکانیسم تأثیر و تأثر حوادث در یکدیگر و ساز و کار تعامل عوامل ذهنی و عینی بر هم، و فرآیند دیالکتیکی کنش و واکنش چند وجهی پدیدارها بر همدیگر، به نحوی که فرآیند منتهی شدن پاره ای از حوادث به رخدادی عام و فراگیر به نام انقلاب را باز نماید، هسته اصلی هر تعریف و تبیینی از انقلاب است. بدین سان، می توان پرسش های پیش گفته را در اینجا بسط بیشتری داد و چنین ادعا نمود که لاجرم هر توضیح و تبیینی از انقلاب، باید ناظر به ارائه پاسخ به پرسش هایی از این قرار باشد: رژیم حاکم پیشین دچار چه بحران هایی شد و این بحران چگونه به چالشی جدی در جهت زوال مشروعیت او بدل گردید؟ بحران مزبور طی چه فرآیند یا فرآیندهایی به بروز نارضایتی در سطحی فراگیر در میان مردم منتهی شد؟ همزمان با بروز نارضایتی در میان مردم، آلترناتیوها و امکانات بدیل، از کدام منابع و طی کدام فرآیندها به ذهن و ضمیر مردم راه یافت؟ نارضایتی ها و سرخوردگی های فراگیر مردم بر اثر کدام عوامل و طی چه فرآیندهایی به ظهور حرکت گسترده اجتماعی و طغیان عمومی منجر شد و ستیز و خشونت اجتماعی چگونه به منصه ظهور رسید؟ چرا رژیم قادر به سرکوب مردم و فایق آمدن بر بحران نگردید و در اثر کدام عوامل، کنترل روند حوادث از دست رژیم خارج گشت؟ روابط بین المللی و مناسبات جهانی، چه نقشی در ظهور بحران های داخلی و یا عدم حمایت خارجی از رژیم در کنترل بحران ها، ایفا نمود؟ کنشگران و عناصر اصلی شرکت کننده در حرکت گسترده اجتماعی و مقابله خشونت آمیز با نظام سیاسی، چه طبقات یا اقشاری بودند؟ رهبری این حرکت از کدام منابع سرچشمه می گرفت؟ محتوا و مضامین شعارهای انقلابیون و اهداف و سمت و سوی آن ها در هر مرحله، تحت تأثیر
[14]
چه عواملی شکل گرفت؟ عوامل شتابزا و تسریع کننده در گسترش بحران و ناکامی رژیم چه بود؟ چرا رژیم قادر به استفاده از امکانات در دسترس خود، در جهت واکنش به بحران نگردید؟ طی چه فرآیندی سقوط رژیم و پیروزی انقلابیون روی داد؟ فروپاشی رژیم تا چه سطوحی بسط و گسترش یافت و کدام مناسبات از میان رفت؟ شعارها و اهداف انقلابیون در داخل چه طنینی یافت و در خارج از مرزها طنین خود را تا کجا گسترانید؟ پیروزی انقلاب کدام دستاوردهای عاجل را به ارمغان آورد؟... پرواضح است که این گونه پرسش ها و پرسش های مشابه آن ها، نکات نهفته و پنهان گوناگونی را در ظهور پدیده ای به بزرگی یک انقلاب، سراغ می گیرد. حال، با وقوف به این وجوه نهفته و پنهان و درک ضرورت توضیح آنها در تبیین انقلاب، کدام تعریف و تبیینی می تواند مدعی جامعیت در توضیح ریشه ها، ابعاد و فرآیند انقلاب ـ و در بحث ما انقلاب اسلامی 1357 ـ باشد؟
گاهی به نظر می رسد شاید بیوجه نباشد که برخی، همگام با تحلیلگران فلسفه های سینتیکی (ترکیبی)، دست از تجزیه و تحلیل علمی حوادث برداشته و به یکباره به عوالم متافیزیکی روی می کنند و همه کار را از حوزه حوادث زمینی ملموس، خارج می سازند. ولی باز این نکته آدمی را نیشتر می زند که هر حادثه ای، هر چند آسمانی، به هر حال بر زمین که جاری شد، با زمینیان همنشین می گردد و از مجاری علل و اسباب طبیعی، خود را نمایان می سازد و کار علم چیزی نیست جز همینشناخت مسیر طبیعی رخداد حوادث و کشف و محاسبه نحوه ارتباط عوامل طبیعی یاد شده، قطع نظر از این که منشأ آسمانی نیز در کار بوده است یا خیر; بدون آن که منکر هر گونه علل آسمانی باشد. البته ارجاع عوامل و دلایل حوادث به عوالم بالا و بازگشت به خاطرات شیرین گذشته و ادعای تکرار نمونه ای دیگر از حوادث سلف، گرچه حس نوستالژیک آدمی را سرشار می سازد و نشاط و فرحی طبع پسند را در آدمی به فراخی می نشاند، لکن باید دانست که در حوزه درک علمی و کشف علت ها و معلول ها، جز تیرگی نمی افزاید و به جز غبار ابهام نمی فشاند و لاجرم دستاوردی نصیب نمی کند. به هر روی، همصدا با سخنان یکی از صاحب نظران در دفاتر پس از این، می توان گفت که هر تحلیلی داستانی است و هر داستانی خود، آغاز و پایان و آهنگ و ریتمی دارد، که البته شنیدنی است و قابل بازگویی، و گوینده آن سزاوار احترام; ولی مهم این است که آن داستان به چه کار آید و در حل کدام مسأله و رفع کدام مشکل کارساز گردد.
[15]
این مجموعه، آراء و سخنان بیست و پنج تن از صاحبان اندیشه را در باب مسائل پیش گفته عرضه می دارد که باید خاطرنشان ساخت به رغم آن که نام اندیشمندان دیگری نیز در برنامه گفتگوی مجموعه حاضر قرار داشت، پاره ای مشکلات و موانع، مجال عرضه دفاتر دیگر در این مجموعه را سلب نمود. به هر روی، آنچه به دست آمده، در هفت دفتر شامل بیست و سه گفتار به محضر خوانندگان ارائه می گردد. دفتر نخست، ویژگی ها و خصوصیات لازم را در نظریه پردازی و مواجهه تئوریک با پدیده انقلاب به معنی عام و پدیده انقلاب اسلامی ایران به معنی خاص (به لحاظ نقاط تمایز و افتراق آن از دیگر انقلاب ها) مورد تأمل و کنکاش قرار می دهد. دفتر دوم شرایط و فرآیندهای رویداد انقلاب 57 را با نظر به بستر و زمینه های فکری و فرهنگی آن مورد بازشناسی قرار می دهد. دفتر سوم، از مجرای پرداختن به زمینه ها، شرایط، علل و فرآیندهای داخلی، شامل حوادث و پدیده های مربوط به دولت، جامعه و نیروهای اجتماعی، انقلاب اسلامی را موضوع توجه و بازشکافی قرار می دهد. دفتر چهارم که جلد دوم این مجموعه را آغاز می کند، به زمینه های تاریخی رخداد انقلاب، موضوع روحانیت و آرمان تشیع در انقلاب اسلامی می پردازد. در دفتر پنجم به بستر بین المللی و شرایط و روابط خارجی ایران در آستانه و پس از پیروزی انقلاب پرداخته می شود و دفتر ششم، در باب پاره ای از دستاوردها، برون داده ها و چالش های عاجل که فراروی انقلاب نوظهور و نوپا قرار گرفته، درنگ و تانّی می نماید. و سرانجام دفتر آخر، به تأمل پیرامون وضعیت کنونی، و نیز هدف و رسالت درس انقلاب اسلامی در دانشگاه ها پرداخته است. همچنین، گفتگوها در هر دفتر، با منظری و رهیافتی از رهیافت های نظری در تحلیل انقلاب، قابل تطبیق و تفسیر است و می توان انواع رهیافت های موجود در نظریات اقتصادی، جامعه شناختی، روان شناختی، فرهنگی، سیاسی و ... را در این گفتارها سراغ گرفت. همچنین، در طرح پرسش ها، گاه هدف، روشن نمودن و فهم نکته ای بوده، گاه نقد و جرح نکته ای دیگر، و گاه به چالش انداختن نظریه ای، در برابر نظریه رقیب و هماورد; لکن حفظ سطح گفتگوها، براساس سطح مخاطبان اصلی این مجموعه، دغدغه مهمی بوده که همواره بر همه گفتگوها مستولی بوده است.
به علاوه، ضمن این که هر گفتار حاوی نقض و ابرام ها و گفت و شنودهایی است، یک گفتار نسبت به گفتار دیگر نیز موضع نقد و جرح را بجدّ حفظ می کند. چه آن که یک نظریه در مواجهه با نظریه رقیب که از نقطه ای دیگر آغاز و انجام خود را به تصویر
[16]
کشیده، به چالشی کلی و بنیانی فراخوانده شده است. براین اساس، خواننده هوشمند، ضمن آن که در هر گفتار مباحث را به دقت پی می گیرد، لازم است هر گفتار را در مقایسه با گفتاری دیگر و در هم سخنی با آن مرور نماید و در مباحث مندرج در یک گفتار توقف ننماید. واضح است که مسئولیت نظرات ارائه شده در گفتارها، برعهده گویندگان سخن و اندیشمندان محترم است و ناشر این مجموعه، یاگفتگو کنندگان، سهمی را بر دوش نمی کشند. در عین حال، باید اضافه کرد که قطع نظر از وجه یاد شده، دیگر نقایص بر عهده این جانب و ناشی از کاستی ها و قصور راقم سطور است.
شایان ذکر است که در تدوین مطالب و تبدیل آن ها از شفاهی به مکتوب، حتی المقدور اصل مطالب همراه با پاره ای افزایش ها و پیرایش ها آورده شده و بازسازی محتوایی بدون انجام تغییرات قابل ملاحظه صورت گرفته و در پاره ای از موارد نیز به ناچار، بازنویسی متن گفتاری، انجام گرفته است. ضمن آن که اکثر گفتارها، پس از پیاده شدن از نوار، به رؤیت و ملاحظه مصاحبه شوندگان محترم رسیده و معمولا از سوی ایشان نیز مورد امعان نظر و دخل و تصرف واقع شده است. در عین حال سعی شده در همه تفسیر و تبدیل ها، لحن و آهنگ اولیه مصاحبه حفظ شود، مگر مواردی که تلخیص و تقطیع با وسعت زیادی اعمال گردیده که البته این موارد، معدود و نادر است. و سرانجام این که، عناوین گفتارها نیز از سوی این جانب با ملاحظه محتوای آن ها برگزیده شده است.
در خاتمه، باید خاطرنشان سازم که بخش معظم این مجموعه، به سال 1374 در حاشیه سمینار «انقلاب اسلامی و ریشه های آن» تهیه شد که سزاوار بود به فاصله کمی در پی عرضه مجموعه مقالات آن سمینار، عرضه می شد، و این گفتگوها به دنبال آن بیست مقاله منتخب روان می گشت، لکن به دلیل پاره ای مشکلات فنی، تا زمان حاضر، انتشار آن به تعویق افتاد. به هر حال، این امر از زحمت عزیزانی که به هر شکل در عرضه این مجموعه ایفای نقش نموده اند، چیزی نمی کاهد. مجموعه حاضر، البته حاصل به بار نشستن تلاش های بسیار و گره خوردن عوامل و دلایل گوناگون است; ولی به رسم سپاس، در اینجا بویژه از آقای محمد سلمان که انجام تماس ها و ارتباطات را به وجهی نیکو تعقیب نمود و از حجت الاسلام دکتر داوود فیرحی که با شرکت در پاره ای از جلسات بر غنای مباحث افزود تقدیر می نمایم. همچنین برخود فرض می دانم از حجت الاسلام رحیم رئوفت که علاوه بر شرکت درپاره ای از گفتگوها، مشقت ویراستاری این مجموعه را بر خود هموار ساخت، و با
[17]
نکته سنجی ها و ریزبینی های خویش، گره از عقده بسیاری از عبارات گشود و متن را بسی روان تر و خواندنی تر نمود، به نحوی ویژه تکریم نمایم.
در عین حال، این مجموعه، مرهون کوشش عزیزان بخش پژوهش معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، به ویژه حجت الاسلام مجتبی درودی و آقای هوشیار سراقی و نیز همکاران علمی در مؤسسه آموزش عالی باقرالعلوم (ع) می باشد، که عدم ذکر نام یکایک آنان، از قدر و منزلت کوشش آنان نمی کاهد.
اگر این مجموعه در فراز و نشیب گفت و شنودها و در پرتو مرور رهیافت ها و نظریات گوناگون، دست کم این نکته را نمایانده باشد که هر منظری از تحلیل، منظر رقیبی را نیز در کنار خود می پروراند و عالم روابط میان پدیده های اجتماعی، بسی پیچیده تر از عالم ساده شده و بسیط تک علتی ها و یکتاانگاری هاست، به هدف خود رسیده است. سرانجام، برای همه عزیزانی که به نحوی به مطالعه و تبیین تاریخ معاصر و حوادث شگفت انگیز آن و در نتیجه، پرتو افکنی هر چند ناچیز بر راه آیندگان این مرز و بوم اشتغال دارند، طلب توفیق می نمایم.
عباس زارع
بهار 1378
[18]
[19]